جوانی
می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن
به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این دختر از
هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیده ام
قد او کوتاه است پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های
خانم ارزان تر تمام می شود جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن
گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است
اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد
جوان
گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است پیرزن گفت: درست است ،
این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع
نمی برد
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که
خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از
خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد
جوان گفت: این همه به کنار، ولی
شنیده ام که عقل درستی هم ندارد پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه
گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم
نداشته باشد.